10suz olmaz

سفیدشد موهایی که درانتظارت آراسته بودم

10suz olmaz

سفیدشد موهایی که درانتظارت آراسته بودم

10suz olmaz
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

نمیخندی میشکنه :(

داره بارون میاد 

صداشم خیلی جذاب ودلنشینه 

پنجره بازه و بوی خاک و اینا ...

خیلی ارامش بخشه

مث بوی اون ...

مثل بغلش...

 دستاش...

چشماش...

مثل خنده هاش:/ الکی :/ اون اصلا نمیخنده :/ 

انقدر نمیخنده که آدم دلش میشکنه :(

دنیا بدون تو جای قشنگی نیست

سلام

روز دختر رو به همه دخترای این دنیا تبریک میگم 

همین... :)

ما خوب بودیم ..

و تو میشی اولین نفری که اخرین بار از ته دلم عاشقش شدم

برای محمد....

سلام  نمیدونم دوباره میای اینجا واین متن رو میخونی یا نه..

1  ولی باید بدونی داری درموردم اشتباه فکرمیکنی 

2   اوضاع اونطورکه تو فکرمیکنی نیست 

3   امیدوارم یکم صبرداشته باشی تا حل بشه

حرامه

آیت الله  دلم اینگونه فتوا میدهد

فکر کردن به کسی غیرشما

فعل حرام است حرام

میخوام تموم بشم ...

وقتی بودنِ کسی تمام شد باید پذیرفت که تمام شده...
دست و پا زدن فایده ای ندارد
باید بگذاری برود پیِ کار و زندگی‌اش!
باید قبول کنی که شبیه خوردن یک نوشیدنی که جایی به انتها می‌رسد،
به انتها رسیده..
اگر مدام نی را ته لیوان بچسبانی و هورت بکشی جز یک صدای ناموزون اتفاقی نمی افتد،
حالا هی هورت بکش،
هی هورت بکش،
چیزی دستگیرت نمی شود..
فقط توجه اطرافیان به عجز و فلاکت آدم بیشتر می‌شود،
باید یک جایی نی را از دهانت بگیری،
لیوان را بگذاری رویِ میز،
و بیخیالِ چند قطره‌ی باقی مانده شوی..
باید بگذاری برود..
هورت کشیدنِ آدمی که تمام شده دردی را درمان نمی‌کند...

پ.ن:چقد راحت بعضیا بودنشونو تموم کردن ...خودشون .. 
گاهی واقعا تلاش کردن فایده نداره ،.... 
انگار منم باید بودنمو تموم کنم .

باید یه کاری کرد..

یه مدتیه دارم به این فکر میکنم این همه دم از ارامش وامنیت ایران میزنن همش کشکه 

با این همه مشکل و بدبختی مگه میشه ارامش داشت 

در مورد امنیت هم که وقتی میشنوم حتی به دختر5 ساله رحم نکردن وبهش تجاوز شده میفهمم ما رو نه امریکا تهدید میکنه نه هیچ کشور دیگه ای ما خودمون دشمن خودمونیم

مملکت افتاده دست کسایی که فقط بلدن حرف بزنن 

وقتی میبینم تو محل زندگیم پره از معدن و تا حرفش میاد میگن ورزقان خاکش زر است و سیمین پیکرش 

با خودم میگم کاااش هیچوقت همچین چیزایی نبود کاش اصن اینجا معدنی نبود چه فایده وقتی با این همه معدن مسئولای ما انقدر بی عرضه بودن که یه شرکت اینجا تاسیس نشد انقدر بی عرضه بودن که معدن مس رو فروختن انقد بی عرضه که مس رو از اینجا برمیدارن میبرن تو یه شهر دیگه

من اگه جای مردای اینجا بودم راهو میبستم تا یه ماشین هم ازشهر دیگه نتونه بره معدن یا ازاونجا خارج بشه

از قدیمم گفتن دیگی که واسه من نجوشه ...؟؟؟؟؟

یهویی

یهویی با این اهنگ جلو ایینه از خود بی خود شدم خخ

فقط یه بار

مثلا دوست دارم یه بار یه قراری بذاریم ومن همتونو ببینم


انققققددددد دوس دارم ببینمتوووننننن



راستی اینو ببینین اومده شده دلخوشیم



پنگوئن باشیم

وقتی پنگوئن ها از همدیگه خوششون میاد پنگوئن نر میره کل ساحل رومیگرده و زیباترین سنگی که تاحالا دیده رو پیدا میکنه و میارتش برا پنگوئن ماده

حالا اگه پنگوئن ماده ازاون سنگ خوشش بیاد باهم جفت میشن ولی اگه خوشش نیاد پنگوئن نر فکرمیکنه اون سنگ اصلا خوشگل نبوده و اون اشتباه کرده واسه همینم اون سنگ رو میبره زیر آب و لای مرجان ها قایمش میکنه تا دیگه هیچ پنگوئن دیگه ای اشتباه اون رو تکرار نکنه 


اینجاس که باید از پنگوئن ها یاد بگیریم تا جلو پای کسی سنگ نندازیم بلکه یه سنگی روهم از جلو پاشون برداریم


پ.ن: واقعا باید خیلی چیزارو از حیوونا یاد گرفت 

پ.ن2: ترجیح میدم پاندا باشم 😊

سبک جدید

هروقت که میام وبلاگم میبینم فقط چند نفر کامنت گذاشتن و رفتن اخه اینم شد زندگی؟؟؟


هر وقت که میام وبلاگم میبینم فقط چند نفر کامنت گذاشتن ولی کامنتای پر از انرژی خدارو شکر که بچه های شاد وسالمی دارم😬


دوستان از امروز شروع کردن و هرروز اخرسال رو تبریک میگن پنجشنبه اخر جمعه اخر و...

یکیشونم تهدیدم کرده که قرار نیس بیخیال بشه و میخواد شورشو دربیاره😕


یکی بیاد منو واسه چند روز ببره ازدست این روانی راحتشم🙃

ازشهر برایمان عشق سوغاتی بیار

در کل آدم احساسی هستم ولی بعضی اوقات که با واقعیت های دور وبرم روبه رو میشم میفهمم که احتمالا بیشتر عاشقانه هارو ریختن توی شهرهای بزرگ و برای ما روستایی ها عشق وعاشقی مثل دفترچه های بیمه روستاییست که دیگه خودمونم زیاد بهش اهمیت نمیدیم از بس به دردمان نخورده ://

 

فین :)))

سین

شین

صاد

عین 

غین

میم

کاف

:////

یه مدتیه باهرکسی که توی بیان یا شبکه های اجتماعی و...آشنا میشم اسمشو نوشته خانم/آقای عین/غین/...

که انتخاب این اسم هم بیشتر بخاطر این بوده که اول اسمشه ://

داشتم فکرمیکردم اگه قرار باشه منم اینجور اسم بذارم عجب حال بهم زن میشم:))

فکر کن

خانم فین :///

یه حسی داره بین موندن ورفتن

   برگ دلش میخواد از درخت جدا بشه پاییزو بهونه میکنه :/

پ.ن: اینکه داره به هربهونه ای از من فاصله میگیره آزارم نمیده 

فقط دلم میخواد بیاد وباصداقت بهم بگه که منو دوست نداره ازم خوشش نمیاد اونیکه اون میخواد نیستم 

به هرحال حس میکنم وارد بازی شدم که بلد نیستم و معلومه که تهش میبازم 

دارخمشام وای عمروم :(

دلتنگی من تواین روزا به قدری رشد کرده که دیگه نمیخندم حرف نمیزنم ولی بازم کسی نگران ودلواپسم نیست

نمیدونم چرا ولی ازهمون11-12 سالگیم همه فکرکردن زیادی بزرگ شدم ومیتونم ازپس خودم بربیام

توی تموم زندگیم تنها چیزی که یادگرفتم این بودکه حتی مادرمم منو فراموش میکنه چه برسه به بقیه پس باید خودم تکیه گاه خودم باشم

یادگرفتم ازعزیزترین کس زندگیمم نباید انتظارداشت چون اونم یه روزی تنهام میذاره ومیره

من باهمه تنهایی هام بزرگ شدم 

باخودم

با دلتنگیام

بادردام

بدون اینکه کسی کمکم کنه

بدون اینکه کسی دستموبگیره 

تنها کاری که آدمای دوروبرم کردن این بودکه بجای من تصمیم گرفتن

 حتی تصمیم گرفتن که عاشق کی باشم ...

ازاینکه نمیتونم سراغتو بگیرم ناراحتم

همه ازاینکه من وتوباهم باشیم مخالفن حتی خودتوهم دیگه نمیخوای بامن باشی

مثل 9 سالگیم متفاوت بود

شدم 19 ساله

یه سال پیرترشدم

اولین باربود که یکی برام تولدمیگرفت خیلی شوکه شدم 

ولی انگار اونم اولین بارش بود برا کسی تولدمیگرفت 

خیلی ناشی بود

طبقه دوم بودیم سرموانداخته بودم پایین یهو محمد وارد شد داد زد: ببییییننن برات چییی اورررددددممم 

سرموبلندکردم دیدم کیک ب دست واردشد 

(ازبس غافلگیر نشدم غافلگیرشدنم بلدنیستم :/)

اصن نفهمیدم چیکارکنم فقط خندیدم

محمد انقد ادا در اورده بود که ازخنده پخش زمین شده بودم

ارزو کردم شمع فوت کردم کیک بریدیم بعدم کیک به اون بزرگیو نشستیم 3تایی خوردیم (شکمو خودتونین )

امروز اولین و بهترین تولد عمرم بود 

باتشکر از بهترین دوست وبهترین همراه زندگیم ...m

مرسی که هستی :)

آرامش بخشه

دریافت

یه اهنگ خوبه که میتونه بعد شنیدن نتیجه کنکورت حالتو خوب کنه :/

یه حال خوب

دفتر 200برگم رو که واکرد اولش نوشته بودم...

زندگی خودرا مکتوب کنید از روی نوشته هایتان زندگی کنید زیرا خدا به قلم وآنچه می نویسد قسم خورده است. ...

ازاون روز شروع کرده بودم و همه چیز رو نوشته بودم اخراشم مثلا نوشته بودم کاش اینجوری بشه اونجوری بشه

تا جایی که یادمه ازبچگی هرچی ازخداخواستم رو بهم داده البته اونایی که به صلاحم بوده و خیلی ازش ممنونم

چند روز پیش دفترو بازکردمو خوندم خیلی خندیدم خیلی خوب بود 

هرچیزی هم که نوشته بودم کاش بشه شده بود

حالم خوبه

ازاین حال خوب برا همتون میخوام




راستی اینجا یه رسمی بود قدیما شب چهارشنبه سوری میرفتن خونه همسایه ای فامیلی از سقف خونشون یه شالی مینداختن تو خونه و صاحب خونه یه چیزی بهش میبست و...

الان خونه ها دوطبقه وسه و...شده ولی من یواشکی رفتم طبقه دوم خونه عموم اینا یه نخ که سرش یه کیسه بسته بودم ازپنجره اویزون کردم (طبقه پایین سوپرمارکته)😂

عموم یه عالمه شکلات و اجیل و...برام گذاشت  خیلی خندیدیم وخوش گذشت😍😂


برای ناشناسم

 ناشناس 

اگه اونی هستی که من میشناسم شمارتو بفرس برام لدفا🙄

آهای بینفر

یکی اومده اینجا برام یه کامنتی گذاشته

منو بااون لقبی صدا کرده که یکی صدام میکرد و من ذوق میکردم

اگه اونی هستش که من فکر میکنم

اگه اونیه که یه زمانی دلمو برد و بهم برنگردوند

اگه اونیه که هنوزم بااینکه خودش نیس ولی یاد وخاطراتش بهم نفس میده

اگه اونیه که بهش بدکردم

اگه اونیه که ...


ببین عاشقتم 

رفیق عاشقتم

بدوضعی عاشقتم 

اگه باورتم نمیشه بیا ازدوروبریام بپرس

اگه یه لحظه فقط یه لحظه بهت فکرنکنم لعنت به من

تو خوب بلد بودی که چجوری به دلم بشینی و دیگه بلند نشی


میدونم خودتی میدونم قلبم بهم دروغ نمیگه


بیردن بیره

بیردن گلدین حایاتیما

بیردن قلبیمی تسخیر اتدین

بیرجه بیرجه

وجودومی سوکتون 

قلبیمیده پارچالادن آپاردن

داغ کیمی غم لر اورییمه قالانیر

هر گجه 

هرآخشام

سنی ایستیراورییم

سنی

آی بینفر...



پ.ن:الان دارم ازخواب بیدارمیشم داشتم تو خواب میدیدمش خودشو که نه ولی صداشو شنیدم کاش واقعی بشه کاش...