10suz olmaz

سفیدشد موهایی که درانتظارت آراسته بودم

10suz olmaz

سفیدشد موهایی که درانتظارت آراسته بودم

10suz olmaz
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۷۰ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

تاج بندگی

وقتی انتخابش کردم تنها یک دلیل داشتم :

به خاطر خدا ، برای قلب امام زمانم

اما وقتی تاج بندگی ام شد

یکی یکی خوبی هایش را کشف کردم

حالا وقتی توی خیابان

یا هروقت یا هرجا که احساس میکنم لازم است " رو " بگیرم

با همه ی وجودم ، برای وجودش شکـــــــر میکنم

و آرام در گوشش میگویم :

عزیزم ! اگه تو رو نداشتم چه میکردم ؟؟؟

حالا وقتی کسی میپرسد :

واقعـاً چادرت را دوست داری ؟

میترسم دوست داشتن واژه ی نارسایی باشد برای حس ِ من نسبت به چــــادرم !!!


سهمیه ای

یادت باشه!


سهمیه ای ، دختر یا پسری نیست که به ناحق صندلی مردودی های کنکور را اشغال کرده...

سهمیه ای اونه که وقتی تو در کلاس های گاج و قلم چی نشسته بودی ، او در ناصر خسرو

به دنبال دارو برای پدر جانبازش بود...

همان که وقتی نیمه شب کنج خانه میخواست درس بخواند ناله های پدر روحش را خراش میداد...

همان که روز کنکور با سرفه های پدری شیمیایی بدرقه شد...

 

سهمیه ای، عرضی داشتم : سهمیه ات نوش جان!

   http://alihunter1.persiangig.com/image/%D8%AC%D8%A7%D9%86%D8%A8%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D8%A7.jpg

عشق به چادر

پـدرم مـرا فاطمه  نامیـد ...

و مادرم از یادگار  فاطمه "
سلام الله"  برایم گفت ...

تا عاشق صاحب اسمم نباشی ،

و عظمت یادگاری اش را درک نکنی ،

هیچ وقت ...

عشق من به چادرم را نخواهی فهمید !

طعنه ها دلسردت نکند

گـاهـی کـه چـادرم خـاکـی میشـود ...

از طعنــه هــای مــردم شـهــر ...

یاد چفیـه هـایی می افتـم ...

که برای چادری ماندنم ...

خــونـی شدند ...!




طعنه ها دلسردت نکند بانو         

باافتخار درکوچه پس کوچه های این شهرقدم بزن

دختر

دخترانی را می شناسم که صورتی می پوشند ...!

لاک قرمز می زنند ...!

ناز می کنند ...!

عروسک دارند ...!

لوس می شوند گــآهی

و لبخنـــد می زنند

اینهایی  که می شناسم دخترند ...!

ولی

به دخترانه هایشان چوب حراج نزدند ...!

یاد گرفته اند "همه" لایق دخترانه ها نیستند ...! (1)

اینهــآ هم دختـرند

با چاشنی چــآدر

و نمک حیــا ...


مبادا دلسردشوی

http://mp313.ir/i/avatars/1397123677886534.png
به چادرت میخندند...

به تاج بندگی ات طعنه میزنند ...

مبادا دلسرد شوی بانو ...

هیزم برای آتش غربت زهرا نباش ...

که این روزها فاطمه خیلی غریب است ...

 
+ الســـلـام علیک یـا فـاطمـة الـزهـرا "سلـام الله علیها "

میگن موجیه ....

میگن : موجیه ! دیوونه است ! باید ازش دور شد ... میگن : موجیه ! باید دست و پاش رو به تخت بست ... باید زندانیش کرد ...

میگن : موجیه ! امیدی بهش نیست ! عقل درست حسابی نداره ...

میگن : موجیه ! اصلا کی بهش گفت بره جبهه ... بره جنگ ... بره جلو گلوله ؟

میگن : موجیه ! خطر سازه ... بحران آفرینه ... باید از آدما دورش کرد ...



میگم : موجیه ! عاقله ... باصفاست ... با مرامه ...

میگم : موجیه ! بی آزاره ... دلش دریاست ... هنوزم اهل خاکریزه ...

میگم : موجیه ! جانبازه ... واسه من ... واسه تو ... واسه ما ...

میگم : موجیه ! دمش گرم وقتی خیلی ها خواب بودن شد سپر بلا ...

میگم : موجیه ! خطرناکه ... وقتی به ارزشهاش توهین بشه میزنه به سیم آخر ...

کافیست چادری باشی...

+ چادری که باشی راننده تاکسی در جواب سلامت میگه : سلام خانـــوم ...

+ چادری که باشی حتی جنتلمن ترین هاش هم میدونن که نباید دستشونو دراز کنن و بخوان

که بهشون دست بدی ...

+ چادری که باشی تنها سیاهی که ازت دیده میشه چادرت ِ ، نه خط چشمت ...

+ چادری که باشی یه فروشنده ای هم پیدا میشه که با اکراه بهت بگه : " خانوم این دامنی

که انتخاب کردین کوتاهه اگه میخواین بیارم؟ " بعد تو با خودت بگی لابد فروشنده فکر میکنه

من همیشه چادر سَرَمه !

+ چادری که باشی نزدیک پله برقی کمی مکث میکنی تا چادرتو جمع و جور کنی ...

+ چادری که باشی وقتی می بینی دو سه متر بعد از رد کردن حراست ، دخترا چادراشون رو

مچاله میکنن و تو کیفشونو و حس پیروزی رو با ولع مزه مزه میکنن ، دلت میشکنه ...

+ چادری که باشی قید کوله پشتی رو میزنی ، هر چند با هر بار دیدنش دلت ضعف میره ...

+ چادری که باشی سرت بالاست ، نگاهت پایینه ...

+ چادری که باشی تو هر سطح براقی چادرتو چک میکنی نه میزان پوش موهاتو ...

+ چادری که باشی یه جاهایی ترجیح میدی دیده ها و شنیده هاتو به روی خودت نیاری ...

+ چادری که باشی همیشه قیمت پارچه چادری رو میدونی ...

+ چادری که باشی یه وقتایی زود مورد قضاوت قرار می گیری ... یه وقتایی زود بهت برچسب ِ

[خشک مقدس] میزنن ...

+ چادری که باشی هستن آدمایی که بخوان انتقام تضادشون با جامعه و نظام رو از تو بگیرن !



کافیست عشق را لمس کنی !

آن وقت است که گرمای وجودش را ، با هیچ خنکایی ... با هیچ نسیمی ... عوض نمیکنی ...!

تاج بندگی من

بنـدگـی ام را آشکــارا به رُخ می کشـم

لذتـش بیشـتر است ،

از آزادی یـواشکـی تـو ...

مـدام به یادتــ باشد :

و خداوند بر همه چیـز آگـاه است ... (1)

یواشکی ها

جـوانـان قـدیـم یـواشکـی یـه کـارهـایـی میکـردنـد !

مثلـــاً :

یـواشکی ساکشان را می بستند و بدون اینکه پدر و مادر بفهمند با خودشان بیرون

می بردند و به بهانه ی مدرسه ، جیم میزدند و میرفتند جبهه ...

قبلش یـواشکی دست برده بودند توی شناسنامه و سن ـِـشان را تغییر داده بودند ...

بعضی ها یـواشکی دار و ندارشان را میدادند به فقرا یا کمک میکردند به جبهه ...

شب ها یـواشکی از چادر یا سنگر میزدند بیرون و نماز شب میخواندند ...

یـواشکی هایشان هم عالمی داشت !


شهــــــدا !

شما که صدایتان به خدا میرسد ...

به او بگویید خلوت های ما را نگاه نکند !

" آخر دیگر یواشکی هایمان عوض شده است ..."